جدول جو
جدول جو

معنی هوس بردن - جستجوی لغت در جدول جو

هوس بردن
(بَ دَ)
هوس داشتن. خواستن:
هوس تو هیچ طبعی نبرد که سر نبازد
ز پی تو هیچ مرغی نپرد که پر نریزد.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوس کردن
تصویر هوس کردن
به چیزی میل پیدا کردن، آرزومند چیزی شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرس کردن
تصویر هرس کردن
در کشاورزی هرس
فرهنگ فارسی عمید
(لَ مَ/ مِ کَ دَ)
هوس داشتن. در هوس افتادن. خواستن. خواهانی و آرزو کردن:
چنان به پای تو در مردن آرزومندم
که زندگانی خویشم چنان هوس نکند.
سعدی.
هوس کرده بودم که کرمان خورم
به آخر بخوردند کرمان سرم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(بِ لی یَ تَ)
کسی را بیهوش کردن:
ساقیان لاابالی در طواف
هوش میخواران مجلس برده اند.
سعدی.
من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم
هوش من دانی که برده ست آنکه صورت می نگارد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
باخبر و آگاه شدن، فهمیدن و شنیدن و گمان بردن از چیزهای پنهان اطلاع یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوس کردن
تصویر بوس کردن
بوسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توس کردن
تصویر توس کردن
به سلامتی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
بهره بردن فایده بردن
فرهنگ لغت هوشیار
حمل کردن گوی از جایی بجایی، فایق آمدن برتر شدن پیشی گرفتن: ز شاهان گوی برده وقت بخشش ز شیران دست برده گاو پیکار. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
لوس بار آوردن ننرکردن، یا خود را لوس کردن، لوس شدن ننر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجوم بردن
تصویر هجوم بردن
بنگرید به هجوم آوردن هجوم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرس کردن
تصویر هرس کردن
بریدن شاخه های زاید درخت، فرخوکردن، برآوردکردن ارزش مقداری محصول
فرهنگ لغت هوشیار
آرزو کردن دل خواستن آرزومند شدن میل یافتن: عروس گل در هودج زمردنی عنچه گلستان و هوس نوای هزار دستان میکرد
فرهنگ لغت هوشیار
چنبره بازی چنبره بردن گونه ای آورد در تیراندازی آنست که مبارزان هنرمند بر سر نیزه یا مناره حلقه ای نصب می کند و از دور تیر می اندازند بقصد آنکه از درون حلقه بگذرد پس هر که تیرش از حلقه بگذرد آن حلقه آن وی باشد حلقه ربایی
فرهنگ لغت هوشیار
((طُ. بُ دَ))
آن است که مبارزان هنرمند بر سر نیزه یا مناره حلقه ای نصب می کردند و از دور تیر می انداختند پس هر که تیرش از حلقه می گذشت آن حلقه مال وی می شد، حلقه ربایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوی بردن
تصویر گوی بردن
((بُ دَ))
پیش افتادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیس کردن
تصویر هیس کردن
Hiss
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
Profit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
Pamper
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
mimar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هیس کردن
تصویر هیس کردن
sibilar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
получать прибыль
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هیس کردن
تصویر هیس کردن
sisear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
Gewinn machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
verwöhnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
rozpieszczać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هیس کردن
تصویر هیس کردن
syczeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
отримувати прибуток
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
баловать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هیس کردن
تصویر هیس کردن
шипеть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
osiągać zysk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
балувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هیس کردن
تصویر هیس کردن
шипіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
获利
دیکشنری فارسی به چینی